پایگاه مقاومت بسیج سردار شهید حجت نظری

خوشا آنان که با عزت ز گیتی/بساط خویش برچیدند و رفتند/ زکالاهای این آشفته بازار/شهادت را پسند و رفتند

پایگاه مقاومت بسیج سردار شهید حجت نظری

خوشا آنان که با عزت ز گیتی/بساط خویش برچیدند و رفتند/ زکالاهای این آشفته بازار/شهادت را پسند و رفتند

خاطره ای که شهید مطهری را 20 دقیقه خنداند

شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۵۰ ق.ظ

علامه جعفری می گفتند تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم «یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم» گفتند وارد  صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری». حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه.  زنه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش می کنم گفتش «نه فقط خودت پدر و مادر و جدو آبادتم 
خرند».
علامه میگن این داستانو برا شهید مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می خندید.

پی نوشت برای انحرافی ها- خاطره، لطیف و صادقانه است؛ حال، مقایسه کنید با گزافه گو هایی که معاذالله خدا ، پیامبر ، ائمه و به ویژه امضای امام زمان را در  "جیب" بغل خود دارند وپیوسته به معجزه ... ، طلا ، مس می کنند ! و  چه به تکرار


نظرات  (۱)

سلام . فکر می کنم این خاطره را شخصی برای علامه جعفری ره تعریف کرده بودند مربوط به خودشان نبوده است 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی