زندگی نامه سردارشهید حجت نظری
نام شهید : حجت (خلیل(
نام خانوادگی : نظری
تاریخ تولد : ۱/۱/۱۳۴۰
محل تولد : فومن
تاریخ شهادت : ۱۶/۱۲/۶۵
محل شهادت : شلمچه
شهادت در عملیات : کربلای
۵
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزند : ۱
آخرین مسئولیت
: فرمانده گردان ابوالفضل (ع(
عضویت در : سپاه
مزار شهید : گلزار
شهدای فومن
زندگی نامه شهید
سردار شهید خلیل (حجت) نظری جهود بیجاری فرزند شادروان اسماعیل و به سال 1340 در شهر فومن، چشم حق‌بین به حقایق جهان گشود.
به سال 1347 در دبستان ابتدایی 28 مرداد سابق (امام جعفرصادق علیه السلام فعلی) دوره ابتدایی‌را آغاز و به سال 1352، دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی تحصیلی کوروش سابق (توحیدفعلی) از سرگرفت. حجت در این سنین، در کنار تحصیل، ساعات فراغت خود را در مغازه ندافی‌پدرش می‌گذرانید. در همین ایام بود که پدرش را از دست داد و به خاطر مشکلات، یک سال ازتحصیل بازماند. با شروع سال تحصیلی 57 ـ 56 در دبیرستان فردوسی سابق در رشته‌ی اقتصاداجتماعی، مشغول به تحصیل شد و در کنار تحصیل به همراه برادر بزرگترش، در مغازه ندافی‌پدر به کار می‌پرداخت.
در سالهای پیش از انقلاب، حجت وارد فعالیت‌های سیاسی شد و مغازه ندافی پدر را به مرکزهماهنگی، راهپیمایی‌ها و پخش اعلامیه‌ها مبدل نمود. چندین بار توسط ایادی رژیم، مورد ضرب وشتم قرار گرفت و حتی در این زمینه، چندین مرتبه از مدرسه اخراج گردید و به خاطر همین‌فعالیت‌های گسترده سیاسی و همچنین مذهبی، موفق به أخذ دیپلم در دوره تحصیل نشد.
پس از پیروزی انقلاب، در مبارزه با گروه‌های ضدانقلاب، بسیار فعال بود. وقتی دانشگاه گیلان در رشت، به تصرف گروهک‌های ضدانقلاب (منافقین و کمونیست‌ها) درآمد، حجت به اتفاق چندتن از دوستان‌خود، دو هفته در درگیریهای رشت حضور داشت، تا اینکه دانشگاه از وجود عناصر ضدانقلاب‌پاکسازی گردید.
شهید نظری جزو اولین کسانی بود که پایگاه بسیج را در شهر فومن ایجاد کردند. برای مبارزه بااشاعه‌ی فرهنگ غربی، کانون فرهنگی ـ مذهبی «سردار جنگل» را پایه‌گذاری نمود و ضمن جذب‌بسیاری از جوانان در کلاسهای عقیدتی ـ مذهبی، برنامه‌های مفصل تفریحی، زیارتی و ورزشی رادر این کانون ترتیب داد. او با جذب نیروهای پراکنده و برگزاری کلاسهای قرآن، برنامه‌های مفصل‌کوهنوردی و همچنین اردوهای زیارتی ـ سیاحتی، توانسته بود با دور نگه‌داشتن بسیاری از جوانان‌شهر خود از خطر گزند شیاطین درونی و بیرونی، تحول بزرگی در آنان ایجاد نماید.
پس از شروع جنگ تحمیلی، جزو نخستین نیروهای داوطلب شهرستان فومن بود که رهسپار استان‌کردستان شد. در یکی از درگیریهای منطقه‌ی کردستان، به همراه شهید گداعلی خوش روش، روی‌قلّه‌ای در برابر شبیخون عناصر ضدانقلاب، به ویژه حزب دمکرات کردستان ایستادگی کردند که درنتیجه، مورد تشویق احمد متوسلیان ـ فرمانده وقت لشکر 27 محمدرسول الله (ص) ـ قرار گرفتند.
از این پس، حجت بارها به جبهه اعزام شد و در همین ایام، به صورت غیرحضوری موفق به أخذدیپلم در رشته‌ی اقتصاد اجتماعی گردید. او در عملیات رمضان، حضور داشت و در حالی به خانه‌برگشت که جراحتی بر تن داشت. زمستان سال 1361 را در کوههای میش‌داغ فکه به پایان برد و دربهار سال بعد، در مریوان با قبول مسئولیت گروهان ضربت «جندالله»، به پاکسازی منطقه پرداخت.
با شرکت در عملیات والفجر 6، بار دیگر مجروح شد بعد از بازگشت به منطقه‌ی جنگی، مسئولیت‌فرماندهی گروهانی در پاسگاه زید را برعهده گرفت. در عملیات آبی ـ خاکی بدر نیز در نیزارهای‌هورالعظیم مجروح شد و جهت مداوا به بیمارستان شیراز منتقل گردید.
حجت سال 1364 را با به عهده گرفتن مسئولیت مشکل‌ترین خط پدافندی منطقه چنگوله آغاز کردوصیت‌نامه‌ی خود را در سوم مهر همان سال نوشت. در دیماه سال 64 در تک دشمن، برادر کوچکترحجت ـ بشیر ـ به شهادت رسید و دو روز بعد از شهادت برادر، یعنی در نهم دیماه به شدت مجروح‌و روانه‌ی بیمارستان شهدای تهران شد. چند روز بعد، برای تشییع پیکر برادرش به فومن آمد و باویلچر، جلوی تشییع کنندگان بود. سه روز به مراسم چهلم برادرش مانده بود که عملیات والفجر 8 آغاز شد و با همان حال، عازم جبهه گردید و همراه نیروهایش در عملیات شرکت نمود.
شهید حجت نظری در تیر 1365 با دوست خواهرش ـ خانم نظری که در آنوقت مربی تربیتی آموزش و پرورش بود ازدواج نمود. پس از این،مجددا به منطقه جنگ بازگشت و در کوتاه‌ترین زمان به بازسازی گردان پرداخت و حماسه فتح جزیره بوارین را به وجودآورد. بعد از این، جایی که حجت در آن مستقر بود بولدورزها مشغول خاکریز زدن بودند.حجت پس از اقامه‌ی نماز مغرب و عشاء، مشغول قرآن بود که پیک گردان وارد شد. او به پیام پیک‌گوش می‌داد که ناگهان خمپاره‌ای در نزدیکی آنها فرود آمد و منفجر گردید. ترکش خمپاره قسمتی ازکاسه سر او را با خود برد و به این ترتیب، حجت نظری پس از 74 ماه حضور در جبهه و سه بار مجروحیت، در حالی که فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل (ع) از لشکر 16 قدس گیلان را برعهده داشت، در شانزدهم اسفند 1365 به شهادت رسید و بدین طریق به دیدار معبود خویش شتافت. نوزده روز بعد از شهادتش، پسرش متولد شد که بنا به وصیت پدر، نام او را «بشیر» گذاشتند.
در وصیت نامه‌اش می‌خوانیم:
بسم رب الشهداء
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.
هستند مردانی که به پیمان خویش با خداوند وفا کرده اند بعضی از آنها جان بر سر پیمان نهاده اند و گروهی دیگر در انتظار شهادتند و هرگز از راه خویش بر نمی گردند.
با درود فراوان به امام امت و امید امام و امت شهیدپرور ایران و با سلام به تمامی شهیدان و مبارزان راه الله بر آن شدم بعنوان یکی از افراد جامعه چند جمله ای وصیت برای هم مسلمان و امت حزب الله بنویسم.
همه می دانید که زنگ خطر و بیدار باش در جهان به صدا آمد, اکنون فصل جهاد و مبارزه می باشد فصل از خود گذشتن و زمان وفای به عهد با معبود است, دیگر هنگام غفلت و خوشی و بی تفاوتی نیست, ای انسان وقت آدمی کمتر از آنکه می پندارید سر میرسد آن روزی که ماه تابان تیره شود و خورشید بی نور گردد و ستارگان متلاشی شوند و کوهها به حرکت آیند آن روزیکه صحیفه صور دمیده شود, آری برادرم قرآن خود می گوید آنروز فرا می رسد و چون آن یوم بر مردم پدیدار گردد گویی همه عمر دنیا شبی تا صبح یا روزی تا شام نبوده قران به ما هشدار میدهد که ای انسان خلیفه الله , به هوش باش و از فرصت که خود نعمت بزرگی برای بشر است استفاده نما , وقتی خداوند انسان را دعوت به حرکت و بیداری می کند برنامه هایی نیز برایش در نظر گرفته که توسط پیامبران و ائمه اطهار (س) بر بشر نشر گردید و در آن زمره است اقامه نماز و اجرای جهاد و اعطای خمس و زکات , ایفای امر و نهی و... اکنون که جبهه ها نیاز شدید به نیروهای فعال و مؤمن دارد لذا اینجاست که نباید خاموش ماند و سر در لاک خود فرو بریم بلکه همانطوری که پیامبر و امامان برای دین حق جان فشانی نمودند, این مکتب سرشار از محبت و اعتقاد و ایمان است همه باید به آن غبطه بخوریم و افتخار کنیم که مکتبی داریم که جهان را به حرکت آورده است, مکتبی که بی نیاز از همه فرهنگ های غرب و شرق است را به ما سپرده اند و باید آنرا حفظ کنیم.و همانطور که علی (ع) می فرماید جهاد یکی از درهای بهشت است که این در را خداوند برای دوستان خاص خود باز خواهد کرد و رفتن به جبهه خود از نعمتهایی است که خداوند به انسان ارزانی می دارد, پس خوشا به سعادت مجاهد.
جهاد در راه خدا یکی از مهمترین فرایض دینی و سیاسی و اجتماعی است همانطوری که حضرت علی (ع) می فرمایند: بهترین عمل مومن جهاد در راه خداست.
.زمانی که دیدم شاه خائن مزدور بر مسند خلافت نشسته و حق مردم را بیهوده به دست ابرقدرتها می دهد به ندای امام عزیز لبیک گفتم و در تظاهرات و راهپیمائی ها شرکت نمودم تا اینکه انقلاب پیروز گردید و دشمنان اسلام و انقلاب بر علیه مردم حزب الله توطئه کردند و چون خدا و قرآن مرا سفارش بسیار کرده بود که با کفار و منافقین بجهاد برخیزم با دوستان و مردم حزب الله به خیابانها رفتیم و جلوی ایادی مزدور و پلید و از خدا بی خبر را گرفتیم.زمانی که صدام عزم تجاوز به خاک میهن اسلامیمان کرد من هم وظیفه خود دانستم که به ندای امام عصر لبیک گویم و در این امر مهم شرکت نمایم که به امید و اتصال خدا بنحو احسن تا آنجائیکه توان دارم انجام خواهم داد باشد که این عمل مورد تایید و عنایت پروردگار قرار گیرد و امیدوارم که جزء همان گروهی باشم که با انتظار همراه با عمل و مبارزه در راه خدا هستند و بتوانیم شهادت این کلام روح پرور, این شیرین ترین نعمتهای خدا و این آغاز زندگی سعادتمندانه آن دنیایی را که آرزوی هر حزب الله است را به دست آورم.خدا را سپاس که چنین سعادتی به من داد تا بتوانم در جبهه ها مشغول مبارزه با کفار گردم.بار الها تو را شکر می گذاریم چونکه مرا در زمره سربازان امام عزیز قرار دادی, این برایم افتخاری بزرگ است در عصری باشم که مردمانش همه متعهد و مسئول و مقید به انجام واجبات و دستورات الهی هستند.اگر یادتان باشد قبل از انقلاب هنگامیکه روی منبر ها سخن از مبارزه و جهاد امام حسین (ع) بمیان می آید همه می گفتیم ای کاش ما در آن صحرای کربلا بودیم تا به ندای حسین (ع) سرور شهیدان لبیک گوئیم.آری خداوند نیز به حسب امتحان اکنون می خواهد ببیند که چگونه کمک به اولاد حسین (ع) و اسلام خواهیم کرد.هدف هر انسان مسلمان و مومن رسیدن به الله است برای اینکه بتوانیم به هدف برسیم باید از بند طاغوتهای زمانه (هوی و هوس و استعمار گران) آزاد شد, برای رهائی باید مبارزه کرد, مبارزه با کفر و الحاد با استمثار و استعمار که تمامی مستضعفین را به بردگی و پندگی خود گرفته اند و از خونشان می خورند و روز به روز قویتر و فربه تر می شوند و ضعیفان هر روزضعیفتر.برای رسیدن به هدف و تشکیل حکومت عدل اسلامی اول باید هدف را انتخاب نمود و بعد باید با ایمان به هدف و آگاهی و مومن به اعمال خود باشد, مومن از نظر قرآن کسی است که پیمانی را که با خدا با اعتقاد به او بسته و به آن وفادار باشد , باید بداند که برای چه پا به عرصه وجود نهاده و طرف معامله که خدا باشد از او چه می خواهد و وقتی هم ادراک کرد آنگاه تلاش و کوشش و دوری از خانواده و هجرت از وطن را بجان می خرد وبه خاطر داشتن ایمان و اعتقاد قلبی تا پای جان می ایستد و مردانه چون حسین (ع) جان خود را نثار هدف و مکتب انتخابی خود می کند و در درجه اول احساس می کند که باید رضایت الله جلب گردد و رضایت حق تعالی زمانی جلب می شود که اعمال شخصی مثبت و مفید به حال جامعه با نیت پاک و الهی باشد همانگونه که پیامبر می فرماید و نزدیکترین کارها به خدا جهاد در راه خداست و چیزی مانند آن نیست , یک مسلمان باید بهترین کارها را انجام دهد تا بتواند مورد لطف و رحمت خداوند قرار گیرد, ما که خود را از رهروان اسلام می دانیم هنگامیکه اسلام نیاز به کمک و وحدت مسلمین دارد باید بشتابیم تا مکتب خود را از دست ابرقدرتهای شرق و غرب نجات دهیم.جنگی که این ابر بی خدایان بر ملت مسلمان ایران تحمیل کرده اند تا بتوانند به اهداف شوم و پلید خود برسند, آری امت مسلمان , اسلام جهت پیروزی نهائی در جبهه نیاز به نیرو دارد و اکنون رزمندگان سلحشور اسلام با رهبری امام زمان (عج) و نائب بر حقش و با یاری الله و با همت شما امت مبارز روز به روز حماسه می آفرینند, امیدوارم که جبهه ها را فراموش نسازید که فتح و پیروزی نزدیک است و این وعده ای است که خدا به ما داده , زیارت کربلا عن قریب است.وظیفه ما جهاد است و من به سهم خود وظیفه ای که بر دوشم نهاده بود انجام دادم که خداوند به کرمش این عمل کوچک مرا مورد رحمت و بخشش خود قرار دهد.؟؟ من به عنوان یک فرد از افراد جامعه از شما عاجزانه می خواهم و شما را به خون شهدا قسم می دهم که به فکر آخرت باشید و تا آنجایی که توان دارید از انقلاب حمایت کنید زیرا حاصل ریخته شدن خون جوانان پاک و مخلص ایران زمین است.باید از ولایت فقیه کمال حمایت و پشتیبانی صورت گیرد زیرا نبض این انقلاب و پیروزی در جنگ به دست امام عزیز و خط نه شرقی و نه غربی او که نهایت به حکومت مهدی موعود (عج) ختم میگردد می باشد.همچنانکه در گذشته با بیداری و هوشیاری شما ملت غیور و همیشه در صحنه جلوی تبلیغات ضد انقلاب گرفته شد همواره با حضورتان در صحنه, مشتی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب بزنید.با این حضورتان بود که شاه, ساواک, منافقین, توده ایها به زباله دان تاریخ سپرده شدند . باز هم بیدار باشید و از آنجائیکه با انقلاب ملتی, دست استعمارگران از آن مملکت قطع می شود لذا جهت جبرای این خسارات و به دست آوردن منافع از دست رفته خود سعی می کند بهر وسیله ای که شده جلوی حرکت انقلاب را بگیرید و تاکنون از شیوه های زیادی استفاده کرده است برای نمونه حمله نظامی , کودتا, تفرقه میان شیعه و سنی و علم کردن منافقین و جدیداً یک شیوه دیگر آن که توسط همان وابستگان خارج رواج پیدا کرده بی حجابی و بی بند وباری است که همه شکست خوردند زیرا ید الله فوق ایدیهم , این دست خداست که مسلمین را یاری می کند و امام عزیز به شکرانه این نعمت جلیل گفت: بار الها جوانان رزمنده ایران فتح را از تو می دانند و به قدرت خویش مغرور هستند.
یک خواهش مهم از بعضی خانواده ها دارم:
اینکه شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود که آشنائی با احکام و مسائل اسلامی ندارند مسئول هستید باید آنان را آشنا به فرامین الهی تا آنجایی که توان دارید بنمایید, اینقدر بی تفاوت از مسائل نگذرید شما در آخرت باید جوابگو باشید, دستورات اسلام را عامیانه برایشان تشریح کنید, آنان را از مساجد دور ننمایید که امام می فرماید مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید, چرا که دشمن از اجتماع مردم وحشت دارد مسجد باید محل استقرار حزب الله باشد باید یکی از پایگاههای جذب نیرو باشد متاسفانه مسئولان شهر ما در این مورد کم اقدام کرده اند لذا من به سهم خود از مسئولان خصوصاً نماینده محبوب مان تقاضا می کنم که قدری بیشتر به فکر مسجد باشند و از آنجایی که جبهه ها نیاز به نیرو دارد و آنهم نیروئی متعهدومومن نیرویی که خالصانه و عاشقانه جهت مبارزه و ایثار جان و مال به جبهه ها بشتابید , مسجد میتواند پایگاهی سازنده و حرکت دهنده نیرو برای جبهه ها و انقلاب باشد.امیدوارم که از افراد مومن هر محله جمع شوند و برای آخرت خود و نشر اسلام در مساجد فعالیت کنند تا بدینوسیله نیروهای متفرق را جمع کرده و سازماندهی کرده و آگاهی و استعداد ها را سنجیده و سپس در جهت صحیح و کمک به مردم مستضعف از وجود آنان استفاده کرد.و سفارش دیگر این حقیر به معلمین گرامی است, با توجه به ضربه ایکه از ترک تحصیل محصلین به انقلاب می خورد و نیاز مردم مستضعف به همین دانش آموزان که دکتران و مهندسان و متخصصین آینده مملکت باشند در این رابطه زحمت زیادی کشیده کار خود را به عنوان خدمت به مردم انجام دهند که صرفاً‌محل کسب درآمد , با توجه به اینکه امام ما فرمود معلمی شغل انبیاء است مصلحت انقلاب و اسلام در هنگام تدریس در نظر بگیرید که شما در تعلیم و تربیت محصلین نقش موثری دارید و مبادا محصلی از دست شما خارج شود که به دین اسلام داشته باشد لااقل تو زحمت خودت را بکش اگر خدا خواست هدایتش می کند اگر بر تشییع جنازه ام و بر سرقبرم حاضر شدید از ته قلب شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر دهید, اگر کسی به این ایمان نداشته باشد و به آن عمل نکند راضی نیستم بر سر قبرم بیاید.
از دوستان و خانواده ام می خواهم اگر در نبود من احساس دوری کردند و خواستند گریه کنند مسئله ای نیست ولی این گریه را جهت تزکیه نفس و آمرزش گناهان خود بکنید نه برای شهادت من که اگر قبول کند نیازی به گریه کردن ندارد ما به شهادت که آرزوی ما بود رسیده ایم و باید جشن گرفته شود چرا که اول زندگی ماست و اول خوشی ها.به امید پیروزی رزمندگان کفر ستیز با کفر پیشگان صدامی, به امید اینکه در سراسر جهان اتحاد جماهیر اسلامی بر قرار گردد.
به امید اینکه خداوند به همه توفیق دهد که در راه او به جهاد و مبارزه برخیزیم.
خدایا , خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار.
حجت نظری 3/7/1364
